{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
همین حالا رو به آسمان کن و از آنکه تو را آفریده و تو را نیرومندترین موجود هستی قرار داده و تو را عاشقانه دوست دارد، از بابت هر آنچه به تو داده تشکر کن . . . خدایا عاشقتم . . .
خدایا … دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت! نزدیـــک؛ بی خطــــر، بخشــــنده… بی منّـــــــــــــــــت … !
پروردگارا تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی و من عجیب ؛ به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام . . .
خدایا ! من چیزی نمیبینم آینده پنهان است ولی آسوده ام ، چون تو را می بینم و تو همه چیز را . . .
همه را صدا زدم جز خدا . . . هیچ کس جوابم را نداد جز خدا . . .
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد… کمی سکـــــــــــوت… کمی دل بریدن میخواد… کمی اشک… کمی بهت… کمی آغوش آسمانی کمی دور شدن از این آدمها…! کمی رسیدن به خدا…
خدایا ! ببخشای مرا . . . آنقدر که حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم . . .
گاهی نه گریه آرامت می کند و نه خنده نه فریاد آرامت می کند و نه سکوت آنجاست که با چشمانی خیس رو به آسمان میکنی و میگویی : من فقط تورو دارم !
پروردگارا ببخش مرا که آنقدر حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم . . .
آرزویت را برآورد میکند ، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند . . .
هنگامی که افسرده ای بدان جایی در اعماق وجودت حضور “خدا” را فراموش کرده ای !
وقتی عبارت ” خدا را به یاد داشته باش “ را می خوانم در ذهنم و در قلبم گزینه ” همیشه ” را برایش تیک می کنم …
احساس پرانتزی را دارم که همه ے اتفاقات خوب داخل آن اتفاق مے افتد . آری ؛ خدا را مهمان قلب کوچکم کرده ام …
”باختم” تا دلخوشت کنم ؛ بدان برگ برنده ات سادگیم نبود .. دلم بود !
عـــــزیزانی هستند که هیچ وقت تـــَــرکِت نمیکنن امـــــّـــا . . . خوب بلدن کاری کنن که خودت ، یواش ، یواش ، پاورچین ، پاورچین ، ترکشون کنی!
اسباب بازیهایت را که جمع کردم ماتم برد … وقتی دِلـَــــم را میان آنها دیدم . . .
همین حالا رو به آسمان کن و از آنکه تو را آفریده و تو را نیرومندترین موجود هستی قرار داده و تو را عاشقانه دوست دارد، از بابت هر آنچه به تو داده تشکر کن . . . خدایا عاشقتم . . .
خدایا … دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت! نزدیـــک؛ بی خطــــر، بخشــــنده… بی منّـــــــــــــــــت … !
پروردگارا تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی و من عجیب ؛ به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام . . .
خدایا ! من چیزی نمیبینم آینده پنهان است ولی آسوده ام ، چون تو را می بینم و تو همه چیز را . . .
همه را صدا زدم جز خدا . . . هیچ کس جوابم را نداد جز خدا . . .
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد… کمی سکـــــــــــوت… کمی دل بریدن میخواد… کمی اشک… کمی بهت… کمی آغوش آسمانی کمی دور شدن از این آدمها…! کمی رسیدن به خدا…
خدایا ! ببخشای مرا . . . آنقدر که حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم . . .
گاهی نه گریه آرامت می کند و نه خنده نه فریاد آرامت می کند و نه سکوت آنجاست که با چشمانی خیس رو به آسمان میکنی و میگویی : من فقط تورو دارم !
پروردگارا ببخش مرا که آنقدر حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم . . .
آرزویت را برآورد میکند ، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند . . .
هنگامی که افسرده ای بدان جایی در اعماق وجودت حضور “خدا” را فراموش کرده ای !
وقتی عبارت ” خدا را به یاد داشته باش “ را می خوانم در ذهنم و در قلبم گزینه ” همیشه ” را برایش تیک می کنم …
احساس پرانتزی را دارم که همه ے اتفاقات خوب داخل آن اتفاق مے افتد . آری ؛ خدا را مهمان قلب کوچکم کرده ام …
”باختم” تا دلخوشت کنم ؛ بدان برگ برنده ات سادگیم نبود .. دلم بود !
عـــــزیزانی هستند که هیچ وقت تـــَــرکِت نمیکنن امـــــّـــا . . . خوب بلدن کاری کنن که خودت ، یواش ، یواش ، پاورچین ، پاورچین ، ترکشون کنی!
اسباب بازیهایت را که جمع کردم ماتم برد … وقتی دِلـَــــم را میان آنها دیدم . . .
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}